تاريخ : سه شنبه 25 شهريور 1393برچسب:, | 16:52 | نویسنده : Ali

در تو
هزار مزرعه‌ی خشخاشِ تازه است.
آدم
به چشم های تو معتاد می شود...

- حمید مصدق

 



تاريخ : دو شنبه 9 تير 1393برچسب:, | 14:38 | نویسنده : Ali

 

جهنمی بدتر از آن نيست

كه مدام

به ياد بياوری

بوسه ای را

كه اتفاق نيفتاده است. . .

ریچارد براتیگان

 



تاريخ : شنبه 7 تير 1393برچسب:, | 16:59 | نویسنده : Ali

 

وقتی می‌گويم:

ديگر به سراغم نيا

فکر نکن که فراموشت کرده‌ام

يا ديگر دوستت ندارم‌، نه!

من فقط فهميدم:

وقتی دلت با من نيست

بودنت مشکلی را حل نمی‌کند

تنها دلتنگ‌ترم می‌کند...!

"رومن گاری"

 



تاريخ : چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:, | 2:31 | نویسنده : Ali

 

من چيــزى از عشق‌مان،

به كسى نگفته‌ام!

آنها تو را

هنگامى كه در اشكهاىِ چشمم، تَن مى‌شسته‌اى،

ديــده‌اند...!

نزار قبانی

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, | 2:22 | نویسنده : Ali
دست آدمها درد نکند
 
وقتی بزرگتر از آن باشی که تو را درک کنند

می زنند خوردت می کنند

انگار منطق آدمها با حس من غریبه است

" حسین پناهی "
 


تاريخ : دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, | 16:42 | نویسنده : Ali


زیر لب، چرک نویسِ فحش هایش را

مرتب می کرد.. و بعد انگار با خیال ِ زن هنوز

رودروایسی داشته باشد......پشیمان شد..

سیگار را به دندان گزید و در خودش، تب کرد تا

هذیان را از سر بگیرد و خودش را از نو، توضیح بدهد..

تا درجه ای که من

حقیر شده ام، در معنای حقارت نمی گنجد..

انگار زنده زنده تجزیه می شوم.. وقتی

موریانه ها در تو لانه می کنند و مرا ذره ذره تمام می کنند..

چرک نویس فحش هایش را جمع بست و

نتیجه گرفت.. : «لکاته..» و بعد

بوف کوری در کوچه های تاریک ذهنش، لانه کرد:

«اسمش را لکاته گذاشتم چون

هیچ اسمی به این خوبی رویش نمی افتاد..

این اسم کشش مخصوصی داشت..

اصلا چطور ممکن بود او به کسی علاقه پیدا کند؟

یک زنِ هوس باز که

یک مرد را برای شهوترانی،

یکی را برای عشقبازی و یکی را برای شکنجه دادن لازم داشت..

گمان نمی کنم که او به این تثلیث هم اکتفا می کرد ولی

قطعا مرا برای شکنجه دادن انتخاب کرده بود و

در حقیقت بهتر از این نمی توانست انتخاب کند..."••

 

بوف کور-صادق هدایت



تاريخ : شنبه 20 مهر 1392برچسب:, | 11:31 | نویسنده : Ali

لمس تن تو

شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد

داغی لبت، جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند

هم آغوشی با تو، هم خوابگی چرک آلودی ست

حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد...

فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است

حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس

خاتون من

حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،

یک بوسه

یک نگاه حتی حرامم باد

اگر تو عاشق من نباشی...

احمد شاملو



تاريخ : یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:, | 2:4 | نویسنده : Ali

 پای هر خداحافظی محکم باش ...

کم کم ياد خواهی گرفت تفاوت ظريف ميان نگهداشتن يک دست

و زنجير کردن يک روح را

اينکه عشق تکيه کردن نيست و رفاقت، اطمينان خاطر

و ياد مي‌گيری که بوسه‌ها قرارداد نيستند و هديه‌ها،

معني عهد و پيمان نمي‌دهند ...

کم کم ياد مي گيری که حتي نور خورشيد هم مي‌سوزاند

اگر زياد آفتاب بگيري

بايد باغ ِ خودت را پرورش دهی

به جای اينکه منتظر کسي باشی تا برايت گل بياورد ...

ياد ميگيری که ميتواني تحمل کني که محکم باشی

پای هر خداحافظی

ياد می گيری که خيلی می ارزی ...

 

خورخه لوییس بورخس



تاريخ : یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, | 23:35 | نویسنده : Ali



تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, | 13:21 | نویسنده : Ali


براي اينکه دوستم داشته باشي

هر کاري بگويي مي کنم

قيافه ام را عوض مي کنم

همان شکلي مي شوم که تو مي خواهي

اخلاقم را عوض مي کنم

همان طوري مي شوم که تو مي خواهي

حتي صدايم را عوض مي کنم

همان حرفهايي را مي زنم که تو مي خواهي

اصلاً اسمم را هم عوض مي کنم

هر اسمي که مي خواهي روي من بگذار

خب حالا دوستم داري ؟

نه ، صبر کن

لطفاً دوستم نداشته باش

چون حالا انقدر عوض شده ام که حتي حال خودم هم از خودم به هم مي خورد.

شل سیلور استاین



تاريخ : یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, | 5:41 | نویسنده : Ali


قول بده که خواهی آمد

اما هرگز نیا!

اگر بیایی

همه چیز خراب میشود

دیگر نمیتوانم

اینگونه با اشتیاق

به دریا و جاده خیره شوم

من خو کرده ام

به این انتظار

به این پرسه زدن ها

در اسکله و ایستگاه

اگر بیایی

من چشم به راه چه کسی بمانم؟

رسول يونان



تاريخ : جمعه 21 تير 1392برچسب:, | 10:7 | نویسنده : Ali


اگر عاشقِ کسي ديگر شوم، ديگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمي‌شوم!

حتي ديگر گاه به گاه گريه هم نمي‌کنم

در تمام جملاتي که نام تو در آنها جاري‌ست، چشمانم پُر نمي‌شود

تقويمِ روزهايِ نيامدنت را هم دور انداخته‌ام.

کمي خسته‌ام، کمي شکسته

کمي هم نبودنت، مَرا تيره کرده است.

اينکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز ياد نگرفته‌ام،

و اگر كسي حالم را بپرسد، تنها مي‌گويم خوبم!

اما مضطربم

فراموش کردن تو عليرغم اينکه ميليون‌ها بار به حافظه‌ام سَر مي‌زنم

و نمي‌توانم چهره‌ات را به خاطر بياورم، من را مي‌ترساند!

ديگر آمدنت را انتظار نمي‌کشم

حتي ديگر از خواسته‌ام براي آمدنت گذشته‌ام،

اينکه از حال و رُوزت باخبر باشم، ديگر برايم مهم نيست!

بعضي وقتها به يادت مي‌افتم

با خود مي‌گويم: به من چه؟ درد من براي من کافي‌ست!

آيا به نبودنت عادت کرده‌ام؟

از خيالِ بودنت گذشته‌ام ؟

مضطربم

اگر عاشق کسي ديگر شوم

باور کن آن روز، تا عمر دارم،

تو را نخواهم بخشيد...!

اُزدمير آصف - Ozdemir Asaf



تاريخ : پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, | 4:31 | نویسنده : Ali


از همین می ترسم به یه چیز یا کسی عادت میکنی،

اونوقت اون چیز یا کس قالت میذاره . اونوقت دیگه چیزی برات نمیمونه.

میفهمی چی میخوام بگم؟


اونایی که میذارن و میرن دوست ندارم. اینه که اول خودم میرم. اینجوری خاطر جمع تره ...

خداحافظ گاری کوپر | رومن گاری 



تاريخ : پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, | 4:27 | نویسنده : Ali

وقتی تلفن زنگ می زند
یعنی از یاد نرفته ای
حتی اگر به اشتباه شماره ات را گرفته باشند

ببین دوست من!
در این دنیا
خیلی از آدم ها هستند که
شماره شان حتی به اشتباه هم گرفته نمی شود.

|رسول یونان|



صفحه قبل 1 صفحه بعد
  • کوه
  • ابر جادو